خط پدافندی فاو
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
پس از عملیات والفجر 8 که در بهمن ماه سال 1364 انجام شد،1 خط پدافندی و دفاعی نیروهای خودی در فاصله 11 کیلو متری شهر فاو تثبیت گردید. این خط پدافندی از سمت چپ، یعنی جنوب از خورعبداله شروع و جاده فاو – امالقصر را قطع و از شمال بخشی از دریاچه نمک را شامل و جاده فاو - بصره و فاو البحار را قطع ودر نهایت از شمال شرقی به اروند میرسید. پدافند بخشی از این خط دفاعی...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
پس از عملیات والفجر 8 که در بهمن ماه سال 1364 انجام شد،1 خط پدافندی و دفاعی نیروهای خودی در فاصله 11 کیلو متری شهر فاو تثبیت گردید. این خط پدافندی از سمت چپ، یعنی جنوب از خورعبداله شروع و جاده فاو – امالقصر را قطع و از شمال بخشی از دریاچه نمک را شامل و جاده فاو - بصره و فاو البحار را قطع ودر نهایت از شمال شرقی به اروند میرسید. پدافند بخشی از این خط دفاعی...
کلیات عملیات والفجر یک
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر يک »
این عملیات در تاریخ 21/12/1361، ساعت 11 شب و با رمز «بسماللهالرحمن الرحیم ، یا الله ، یا الله ، یا الله و انصرنا علی القوم الکافرین ، یا محمد (ص) یا امیرالمؤمنین، یا فاطمه الزهرا... با توکل بر خدا به پیش» . در شمال غربی ارتفاعات حمرین تا فکه به اجرا گذاشته شد. هدف اصلی این عملیات حمله به کوههای حمرین و تصرف کامل آنها بود تا دشمن در دشت قرار گرفته و مقدمات پیشروی به عمق...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر يک »
این عملیات در تاریخ 21/12/1361، ساعت 11 شب و با رمز «بسماللهالرحمن الرحیم ، یا الله ، یا الله ، یا الله و انصرنا علی القوم الکافرین ، یا محمد (ص) یا امیرالمؤمنین، یا فاطمه الزهرا... با توکل بر خدا به پیش» . در شمال غربی ارتفاعات حمرین تا فکه به اجرا گذاشته شد. هدف اصلی این عملیات حمله به کوههای حمرین و تصرف کامل آنها بود تا دشمن در دشت قرار گرفته و مقدمات پیشروی به عمق...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
شهدا سال 61 -وصیتنامه محمود رعیتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمود رعيتي »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم ربهم یرزقون فکر نکنید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردگانند بلکه آنها زندهاند و در نزد خدا روزی میخورند. بسم رب الشهدا و الصدیقین با تشکر و سپاس به درگاه ایزد متعال و درود و سلام به حضرت ولیعصر(عج)، امام امت خمینی کبیر و امت حزبالله و همیشه در صحنه. حال که حق و باطل در مقابل هم قرار گرفتهاند، اینجانب بنا به وظیفه اسلامیام، مشتاقانه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمود رعيتي »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم ربهم یرزقون فکر نکنید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردگانند بلکه آنها زندهاند و در نزد خدا روزی میخورند. بسم رب الشهدا و الصدیقین با تشکر و سپاس به درگاه ایزد متعال و درود و سلام به حضرت ولیعصر(عج)، امام امت خمینی کبیر و امت حزبالله و همیشه در صحنه. حال که حق و باطل در مقابل هم قرار گرفتهاند، اینجانب بنا به وظیفه اسلامیام، مشتاقانه...
من کار توی مشتم است
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا میشد و سر من را اصلاح می کرد، خوب بود. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح میکنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر میکرد باعث شد تا قیافه آن...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا میشد و سر من را اصلاح می کرد، خوب بود. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح میکنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر میکرد باعث شد تا قیافه آن...
به یاد شهدا و مفقودین خط پدافندی شلمچه 67
دانشنامه دفاع مقدس »
ما براه پاک قرآنجان به جانان دادهایم تا بمانددین حق گلهای خندان دادهایم چهره های دلربا بهتر زخوبان داده ایم ما براه پاک قرآن جان به جانان داده ایم پاک مردانی دلاور هرچه افزون با صفا شیرمردان شجاعت بهر دشمن ها بلا ما براه پاک قرآن جان به جانان داده ایم نوجوانانی چنان زردشت و زارع زاهدی همچوموسیپور و مولازاده هریک عابدی ما براه پاک قرآن جان به جانان داده ایم چون عنایت اللهی آزاده و نیکو نهاد...
دانشنامه دفاع مقدس »
ما براه پاک قرآنجان به جانان دادهایم تا بمانددین حق گلهای خندان دادهایم چهره های دلربا بهتر زخوبان داده ایم ما براه پاک قرآن جان به جانان داده ایم پاک مردانی دلاور هرچه افزون با صفا شیرمردان شجاعت بهر دشمن ها بلا ما براه پاک قرآن جان به جانان داده ایم نوجوانانی چنان زردشت و زارع زاهدی همچوموسیپور و مولازاده هریک عابدی ما براه پاک قرآن جان به جانان داده ایم چون عنایت اللهی آزاده و نیکو نهاد...
جریان کشتی به گل نشسته
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
یک کشتی متعلق به کشور چین، در اوایل جنگ در دهانه اروند، در زمان شروع جنگ، مورد اصابت قرار گرفته و همانجا هم به گل مینشیند. بار این کشتی "جو" بود. عراقیها در طی جنگ در برخی اوقات به عنوان سنگر کمین از آن استفاده میکردند. آقای کاظم رضایی پس از شرح جریان شهادت شهید سرافراز میگوید:(1-REZAYEE-9) وقتی ما کنار اروند رسیدیم. دو نفر از بچههای کازرون گفتند ما می خواهیم به عقب برویم. من هرچه گفتم نمی توانید...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
یک کشتی متعلق به کشور چین، در اوایل جنگ در دهانه اروند، در زمان شروع جنگ، مورد اصابت قرار گرفته و همانجا هم به گل مینشیند. بار این کشتی "جو" بود. عراقیها در طی جنگ در برخی اوقات به عنوان سنگر کمین از آن استفاده میکردند. آقای کاظم رضایی پس از شرح جریان شهادت شهید سرافراز میگوید:(1-REZAYEE-9) وقتی ما کنار اروند رسیدیم. دو نفر از بچههای کازرون گفتند ما می خواهیم به عقب برویم. من هرچه گفتم نمی توانید...
اهدای زیور آلات به جبهه
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و بانوان »
یکی از ابعاد حضور خواهران و مشارکت آنان در جنگ اهدای زیور آلات به رزمندگان بود.آقای غلامرضا کاویانی که مسئولیت جمع آوری هدایای مردمی را از طرف ستاد پشتیبانی جنگ بعهده داشته است می گوید: (4-KAVIANI-7) " ما در این مورد که میتوانیم زیور آلات را هم بعنوان کمک به جبهه جمع آوری نمود تجربه ای نداشتیم. در عاشورای سال 1360 برخی از برادران خوش ذوق از جمله شهید حمید کیوانی زحمت کشیدند و یک ماکت بزرگ از قدس...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و بانوان »
یکی از ابعاد حضور خواهران و مشارکت آنان در جنگ اهدای زیور آلات به رزمندگان بود.آقای غلامرضا کاویانی که مسئولیت جمع آوری هدایای مردمی را از طرف ستاد پشتیبانی جنگ بعهده داشته است می گوید: (4-KAVIANI-7) " ما در این مورد که میتوانیم زیور آلات را هم بعنوان کمک به جبهه جمع آوری نمود تجربه ای نداشتیم. در عاشورای سال 1360 برخی از برادران خوش ذوق از جمله شهید حمید کیوانی زحمت کشیدند و یک ماکت بزرگ از قدس...
به یاد شهیدان صفر علی زردشت و علیرضا شکاری و علی دلداری و محمد جعفر زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
لالههایسـرخما گلگون کفن رفتندیاران تا به اوج آسمانها با شهادت شادکامان لالههایسرخما گلگونکفن رفتند یاران تا بماند دینحقمردانه جانبازی نمودند تا به اوج قرب یزدان قدر انسانی فزودند لالههایسرخما گلگون کفن رفتند یاران چونبه سرحد صفاو پاکی و ایمان رسیدند غیر حق را وانهاده حق یکتا برگزیدند لالههایسرخما گلگونکفن رفتند یاران هریکیشیریدلاور هریکیسرویخرامان هریکیدررزمدشمن برقسوزانموج وطوفان لالههایسرخما گلگونکفن رفتند یاران دشمنبعثی زبیم وخوفشانترسان و لرزان تیرهایجانگزاشان قلب دشمن را شکافان لالههایسرخ ما گلگون کفن رفتند یاران نام هریکچون...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
لالههایسـرخما گلگون کفن رفتندیاران تا به اوج آسمانها با شهادت شادکامان لالههایسرخما گلگونکفن رفتند یاران تا بماند دینحقمردانه جانبازی نمودند تا به اوج قرب یزدان قدر انسانی فزودند لالههایسرخما گلگون کفن رفتند یاران چونبه سرحد صفاو پاکی و ایمان رسیدند غیر حق را وانهاده حق یکتا برگزیدند لالههایسرخما گلگونکفن رفتند یاران هریکیشیریدلاور هریکیسرویخرامان هریکیدررزمدشمن برقسوزانموج وطوفان لالههایسرخما گلگونکفن رفتند یاران دشمنبعثی زبیم وخوفشانترسان و لرزان تیرهایجانگزاشان قلب دشمن را شکافان لالههایسرخ ما گلگون کفن رفتند یاران نام هریکچون...
وحشت در صعود از نردبان متری
دانشنامه دفاع مقدس »
یکی از رزمندگان نقل می کند: اسفند ماه سال 1361 در اطراف شیراز مشغول آموزش نظامی جهت اعزام به جبهه بودیم. یکی از تمرینها و آموزشها بالا رفتن از نردبانی به ارتفاع 15 متر بود. بایستی از یک طرف آن بالا میرفتیم و از طرف دیگر پایینمیآمدیم. وقتیکه افراد به بالاترین قسمت میرسیدند؛ نردبان تکانهای شدیدی میخورد و آنها دچار ترس و وحشت میشدند. پاسداری که متصدی آموزش بود، در پایین ایستاده و بطور مکرر میگفت: یا الله...
دانشنامه دفاع مقدس »
یکی از رزمندگان نقل می کند: اسفند ماه سال 1361 در اطراف شیراز مشغول آموزش نظامی جهت اعزام به جبهه بودیم. یکی از تمرینها و آموزشها بالا رفتن از نردبانی به ارتفاع 15 متر بود. بایستی از یک طرف آن بالا میرفتیم و از طرف دیگر پایینمیآمدیم. وقتیکه افراد به بالاترین قسمت میرسیدند؛ نردبان تکانهای شدیدی میخورد و آنها دچار ترس و وحشت میشدند. پاسداری که متصدی آموزش بود، در پایین ایستاده و بطور مکرر میگفت: یا الله...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94
95
96 97 98 99 100 101 بعدي